سالمرگ دوّم خرداد؛ خاتمی همچنان دچار سرگیجه
در شماره اخیر هفته نامه 9 دی آمده است: دوم خرداد حاصل یک تب سیاسی بود که جریان های معاند با نظام اسلامی در صدد بودند تا با موج سواری و استفاده از این موج غیر طبیعی، ریشه تنومند انقلاب اسلامی را درهم تنیده و قبل از آنکه التهاب فروکش کند بهره خود را از آن اخذ نمایند.
اما این تب قبل از آنکه بتواند کاری از پیش برد به سرعت به عرق نشست و با صلابت و اقتدار نظام و مردم و پیوند آنان با رهبری هوشمند، آن جریان برانداز نتوانست اهداف خطرناک چیده شده را محقق نماید. دوم خرداد اما از نگاهی دیگر محصول فعالیت گسترده لایه های گوناگونی از معاندین و عقده فرو خورده های امام، نظام و رهبری بود. کسانی که از سال ها پیش از به راه انداختن این بازی در اتاق های فکر امنیتی، سیاسی، اندیشه ای و اجتماعی چگونگی طراحی براندازی نرم را تئوریزه می کردند تا در وقت اجرا بی کم و کاست از سوی مجریان صحنه، پیگیری و عملیاتی شود.عمده کار پروژه دوم خرداد اما بر دوش کسانی نهاده شد که در دولت های پیش از این نیز سهم داشته و اغلب مراکز مهم در اختیار آنان بود. نقاب دوم خرداد نیز برای ادامه بازی اما در ریلی پوپولیستی تر و فریب کارانه تر تعبیر شده بود.
کارگزاران سناریوی پیش گفته جمعی متکثر را تشکیل می داد جمعی از آنان از به ظاهر روشنفکرانی بودند که جز پستوی خانه خود و اغلب آشنایی الفاظ شبه روشنفکرانه مخاطب دیگری برای خود پیدا نکرده بودند. جمعی دیگر نیز به ظاهر انقلابی هایی بودند که از انقلابی گری پشیمان شده و دوره استراحت خود را می گذرانند. سوخت انقلابی گری آنان حتی تا 10 شال از انقلاب دوام نیاورده و به سرعت روبه اضمحلال نهاده بود. در این میان اما عده ای نیز برای ادامه کام جویی از قدرت و ثروت، همراه دوم خرداد شده و البته به همراه خود نو کیسه گانی که تازه بوی کباب به دماغشان رسیده بود نیز همراه کرده بودند.
همچنین جمع دیگری این مجریان را فرومایگانی تشکیل می داد که به دلیل مفاسد اخلاقی و اعتقادی خود، در صدد ولنگاری و بی بند و باری بوده و پایبندی به مبانی عقلی و شرعی، بنیان خانواده و مسائلی از این دست، عطش سیری ناپذیر حیوانی آنان را ارضاء نمی ساخت. اینان به بهانه دوم خرداد قصد داشتند تا خودکامی از بیمبالاتی گرفته و اهداف لیبرالی خود را محقق سازند و البته حساب توده های مردم از این سیاست بازان جدا بود و مردم راه خود را به خوبی جدا کردند.در آستانه شکل گیری و اجرای سناریو در سال 75 و 76 اما دلسوزانی در جامعه بودند که بارها سخن از ضرورت مواظبت مسیر انقلاب و جدیت خطر پدیداری انحراف در این مسیر توسط جماعتی به ظاهر نوگرا را می دادند.آنان در سخنان خود بارها ماجرای انحراف مشروطیت را مطرح و ضرورت تبیین آن برای نسل ها را متذکر میشدند. همچنین ماجرای پلوهای انگلیسی سفارت خانه استعمار پیر که باصطلاح مشروطه خواهان عدالت طلب را انگلیسی تربیت کرد گوش به گوش شنیده می شد...
اینک 14 سال از برپایی سناریوی کلاه گذاشتن بر سر مردم در دوم خرداد می گذرد. در حالی که اکثر کارگزاران این پروژه یا به مأمن اصلی خود در غرب پناه برده یا به علت طراحی و پیاده سازی فتنه ای دیگر برای براندازی نظام البته با محکومیت هایی نه چندان متناسب با آن جرم عظیم و نابخشودنی، دوران حبس خود را طی میکنند یا در داخل با انزوا و طرد شدید مردم مواجه شده حتی روی مواجه شدن با همسایگان و اطرافیان را نیز ندارند یا با غوطه وری ولنگاری های اخلاقی و اعتقادی کارشان به هم آغوشی صهیونیست ها و انکار دین و شریعت و حتی کشف حجاب و انکار شرعیات رسیده است.منتظری مرجع ناکام این عده تا آستانهگور، استفتای رادیو اسرائیل و بهایی ها را پاسخ می داد و صانعی که خواستند از او جایگزینی برای منتظری بسازند به دلیل فتاوای شاذ و عوام پسند که تنها دل دخترکان هر جایی را بدست می آورد و چیزی از متن دین و فقه در آن نبود مورد طرد و انزوای مردم واقع شده و سرانجام جامعه مدرسین حوزه علمیه هم او را از مرجعیت خودخوانده خلع نمود.شیرین عبادی که دشمن سعی داشت از او الگوی زنان ایران بسازد به آغوش صهیونیست ها پناهنده شد و با همکاری با همجنس گرایان و بهائیان، فلسطینی ها را خشونت طلب معرفی کرد. مهدی هاشمی رفسنجانی که در بحبوحه فتنه 88 یکی از کارگزاران رسمی آن بود به بهانه تحصیل به لندن، مأمن فراماسونها گریخت و با حمایت بی دریغ بابا! سناریو های سرویس جاسوسی برای ایران را مطالعه می کند.
مهاجرانی که آخر هم معلوم نشد تعداد زن های رسمی اش به چند عدد رسیده نیز راه اقامت و پناهندگی انگلستان خبیث را برای خود برگزید و با حضور در شبکه بی.بی.سی که از ابتدای تأسیس تاکنون دروغ و براندازی نرم را علیه ملت ایران به کار گرفته به عنوان دستمال گزارشگر شده آنان ایفاگر نقش شده است.محسن کدیور برادر یکی از زنان رسمی مهاجرانی نیز در لندن مشغول انکار دین، وحی و مقدسات الهی است. سروش دیگر لندن پناهندهای است که قرآن را منکر شده و کارش به جایی رسیده که صهیونیست ها نیز او را جدی نمی گیرند. کفریات سروش در هجو رسول اسلام(ص) و قرآن صدای منکران را هم درآورد.فائزه هاشمی هنوز اما در رویای ولنگارانه خود غوطه ور است. او با فرزندانش هر روز از این سوی دنیا به آن سو و حتماً با پول شخصی- که از شیر مادر نیز به آنان حلال تر است- در حال مسافرت است. لندن، دبی، مالزی و ... مقصد های هدف دار ولی هدف این دخترک دوم خردادی شده است.
اکبر گنجی هم که بین لندن واشنگتن در حال سعی است مهدی موعود را به انکار نشست و با فلان خواننده هرزه خوان لس آنجلس هر روزه به معاشقه مشغول است.محتشمی پور به عراق رحل اقامت گسترانده و موسوی خوئینی ها هم هر روز با شکست پیاپی طرح های مخوف و مخفیانه اش بیش از پیش گیج و ناامید شده است.حجاریان که به عنوان مغز منفصل اصلاحات از سوی طراحان بازی دوم خرداد با رضایت خودش ترور شد نه به حاکمیت دوگانه و نه به فشار از پائین و چانه زنی از بالا دست یافته و همچون سایر حرف هایش«مفت» بودن نظریاتش را به عینه نقش بر آب دیده است.مجید انصاری هم که همچنان منطقه جماران را به عنوان نقطه کانونی چپاول اقتصادی می شناسد به همراه سایر جماران نشینان رگ حیات خود را در مخفی بودن و مخفی ماندن یافته است. تاجیک، نظریه پرداز استراتژیک دوم خردادی منزوی شده و عبدالله نوری از شدت غرور و نخوت تنها به فکر آن است که دیگران دست بوسی او را پذیرفته و به سراغش آیند.فاطمه حقیقت جو و فریبا داوری مهاجر هم به دامن منافقین پناهنده شده و با کشف حجاب از اتاق خلوت آنان با مسعود رجوی خبری در دست نیست.
خدمات بی مزد و منت مزروعی، افشاری، شمس الواعظین، واحدی، اشکوری و ... برای سنای آمریکا و ملکه انگلستان به حدی رسیده که مسابقه شان برای هتاکی به مسئولان نظام و مردم ایران نیز بر حقوق بخور و نمیرشان نمیافزاید.مرعشی، تاج زاده، بهزاد نبوی، آرمین رمضانزاده نیز در داخل مدت حبس نامتناسب با جرم براندازی شان را میگذرانند و گرچه از ابعاد پرونده های دیگرشان همچون پرونده های اقتصادی، سیاسی، جاسوسی، انفجار دفتر نخست وزیری و ... پرده برداری نشده اما هیچکس نیز رغبتی به احوالپرسی از آنان ندارد.موسوی و کروبی نیز در حبس انزوایی از مردم خیال بافی می کنند. خسرو قنبری تهرانی همچنان خطرناک و مرموز است و ابطحی برای رو نشدن پرونده سراسر مفسده خود تنها هر از چند گاهی عکسی از خود که نشان دهنده عدم مرگش است را منتشر می سازد. سحابی هم شاید انتظار عزرائیل را می کشد.
خاتمی اما همچنان متوهّمانه مطرود همگان شده و به دنبال رسانهای برای حرف زدن است. حرف هایی که خودش هم آن را جدی نمی گیرد و در بازی دوگانه حمایت از فتنه گران و یا عذرخواهی ظاهری از نظام دچار سرگیجه است. امروز باید سالمرگ دوم خرداد را به نظاره نشست و عبرت گرفت. عاقبت جریان سیاست باز که از دغدغه های مردم غافل شد و به نظام و آرمانهای مردم و انقلاب اسلامی پشت کرد چیزی جز این نیست.
اما این تب قبل از آنکه بتواند کاری از پیش برد به سرعت به عرق نشست و با صلابت و اقتدار نظام و مردم و پیوند آنان با رهبری هوشمند، آن جریان برانداز نتوانست اهداف خطرناک چیده شده را محقق نماید. دوم خرداد اما از نگاهی دیگر محصول فعالیت گسترده لایه های گوناگونی از معاندین و عقده فرو خورده های امام، نظام و رهبری بود. کسانی که از سال ها پیش از به راه انداختن این بازی در اتاق های فکر امنیتی، سیاسی، اندیشه ای و اجتماعی چگونگی طراحی براندازی نرم را تئوریزه می کردند تا در وقت اجرا بی کم و کاست از سوی مجریان صحنه، پیگیری و عملیاتی شود.عمده کار پروژه دوم خرداد اما بر دوش کسانی نهاده شد که در دولت های پیش از این نیز سهم داشته و اغلب مراکز مهم در اختیار آنان بود. نقاب دوم خرداد نیز برای ادامه بازی اما در ریلی پوپولیستی تر و فریب کارانه تر تعبیر شده بود.
کارگزاران سناریوی پیش گفته جمعی متکثر را تشکیل می داد جمعی از آنان از به ظاهر روشنفکرانی بودند که جز پستوی خانه خود و اغلب آشنایی الفاظ شبه روشنفکرانه مخاطب دیگری برای خود پیدا نکرده بودند. جمعی دیگر نیز به ظاهر انقلابی هایی بودند که از انقلابی گری پشیمان شده و دوره استراحت خود را می گذرانند. سوخت انقلابی گری آنان حتی تا 10 شال از انقلاب دوام نیاورده و به سرعت روبه اضمحلال نهاده بود. در این میان اما عده ای نیز برای ادامه کام جویی از قدرت و ثروت، همراه دوم خرداد شده و البته به همراه خود نو کیسه گانی که تازه بوی کباب به دماغشان رسیده بود نیز همراه کرده بودند.
همچنین جمع دیگری این مجریان را فرومایگانی تشکیل می داد که به دلیل مفاسد اخلاقی و اعتقادی خود، در صدد ولنگاری و بی بند و باری بوده و پایبندی به مبانی عقلی و شرعی، بنیان خانواده و مسائلی از این دست، عطش سیری ناپذیر حیوانی آنان را ارضاء نمی ساخت. اینان به بهانه دوم خرداد قصد داشتند تا خودکامی از بیمبالاتی گرفته و اهداف لیبرالی خود را محقق سازند و البته حساب توده های مردم از این سیاست بازان جدا بود و مردم راه خود را به خوبی جدا کردند.در آستانه شکل گیری و اجرای سناریو در سال 75 و 76 اما دلسوزانی در جامعه بودند که بارها سخن از ضرورت مواظبت مسیر انقلاب و جدیت خطر پدیداری انحراف در این مسیر توسط جماعتی به ظاهر نوگرا را می دادند.آنان در سخنان خود بارها ماجرای انحراف مشروطیت را مطرح و ضرورت تبیین آن برای نسل ها را متذکر میشدند. همچنین ماجرای پلوهای انگلیسی سفارت خانه استعمار پیر که باصطلاح مشروطه خواهان عدالت طلب را انگلیسی تربیت کرد گوش به گوش شنیده می شد...
اینک 14 سال از برپایی سناریوی کلاه گذاشتن بر سر مردم در دوم خرداد می گذرد. در حالی که اکثر کارگزاران این پروژه یا به مأمن اصلی خود در غرب پناه برده یا به علت طراحی و پیاده سازی فتنه ای دیگر برای براندازی نظام البته با محکومیت هایی نه چندان متناسب با آن جرم عظیم و نابخشودنی، دوران حبس خود را طی میکنند یا در داخل با انزوا و طرد شدید مردم مواجه شده حتی روی مواجه شدن با همسایگان و اطرافیان را نیز ندارند یا با غوطه وری ولنگاری های اخلاقی و اعتقادی کارشان به هم آغوشی صهیونیست ها و انکار دین و شریعت و حتی کشف حجاب و انکار شرعیات رسیده است.منتظری مرجع ناکام این عده تا آستانهگور، استفتای رادیو اسرائیل و بهایی ها را پاسخ می داد و صانعی که خواستند از او جایگزینی برای منتظری بسازند به دلیل فتاوای شاذ و عوام پسند که تنها دل دخترکان هر جایی را بدست می آورد و چیزی از متن دین و فقه در آن نبود مورد طرد و انزوای مردم واقع شده و سرانجام جامعه مدرسین حوزه علمیه هم او را از مرجعیت خودخوانده خلع نمود.شیرین عبادی که دشمن سعی داشت از او الگوی زنان ایران بسازد به آغوش صهیونیست ها پناهنده شد و با همکاری با همجنس گرایان و بهائیان، فلسطینی ها را خشونت طلب معرفی کرد. مهدی هاشمی رفسنجانی که در بحبوحه فتنه 88 یکی از کارگزاران رسمی آن بود به بهانه تحصیل به لندن، مأمن فراماسونها گریخت و با حمایت بی دریغ بابا! سناریو های سرویس جاسوسی برای ایران را مطالعه می کند.
مهاجرانی که آخر هم معلوم نشد تعداد زن های رسمی اش به چند عدد رسیده نیز راه اقامت و پناهندگی انگلستان خبیث را برای خود برگزید و با حضور در شبکه بی.بی.سی که از ابتدای تأسیس تاکنون دروغ و براندازی نرم را علیه ملت ایران به کار گرفته به عنوان دستمال گزارشگر شده آنان ایفاگر نقش شده است.محسن کدیور برادر یکی از زنان رسمی مهاجرانی نیز در لندن مشغول انکار دین، وحی و مقدسات الهی است. سروش دیگر لندن پناهندهای است که قرآن را منکر شده و کارش به جایی رسیده که صهیونیست ها نیز او را جدی نمی گیرند. کفریات سروش در هجو رسول اسلام(ص) و قرآن صدای منکران را هم درآورد.فائزه هاشمی هنوز اما در رویای ولنگارانه خود غوطه ور است. او با فرزندانش هر روز از این سوی دنیا به آن سو و حتماً با پول شخصی- که از شیر مادر نیز به آنان حلال تر است- در حال مسافرت است. لندن، دبی، مالزی و ... مقصد های هدف دار ولی هدف این دخترک دوم خردادی شده است.
اکبر گنجی هم که بین لندن واشنگتن در حال سعی است مهدی موعود را به انکار نشست و با فلان خواننده هرزه خوان لس آنجلس هر روزه به معاشقه مشغول است.محتشمی پور به عراق رحل اقامت گسترانده و موسوی خوئینی ها هم هر روز با شکست پیاپی طرح های مخوف و مخفیانه اش بیش از پیش گیج و ناامید شده است.حجاریان که به عنوان مغز منفصل اصلاحات از سوی طراحان بازی دوم خرداد با رضایت خودش ترور شد نه به حاکمیت دوگانه و نه به فشار از پائین و چانه زنی از بالا دست یافته و همچون سایر حرف هایش«مفت» بودن نظریاتش را به عینه نقش بر آب دیده است.مجید انصاری هم که همچنان منطقه جماران را به عنوان نقطه کانونی چپاول اقتصادی می شناسد به همراه سایر جماران نشینان رگ حیات خود را در مخفی بودن و مخفی ماندن یافته است. تاجیک، نظریه پرداز استراتژیک دوم خردادی منزوی شده و عبدالله نوری از شدت غرور و نخوت تنها به فکر آن است که دیگران دست بوسی او را پذیرفته و به سراغش آیند.فاطمه حقیقت جو و فریبا داوری مهاجر هم به دامن منافقین پناهنده شده و با کشف حجاب از اتاق خلوت آنان با مسعود رجوی خبری در دست نیست.
خدمات بی مزد و منت مزروعی، افشاری، شمس الواعظین، واحدی، اشکوری و ... برای سنای آمریکا و ملکه انگلستان به حدی رسیده که مسابقه شان برای هتاکی به مسئولان نظام و مردم ایران نیز بر حقوق بخور و نمیرشان نمیافزاید.مرعشی، تاج زاده، بهزاد نبوی، آرمین رمضانزاده نیز در داخل مدت حبس نامتناسب با جرم براندازی شان را میگذرانند و گرچه از ابعاد پرونده های دیگرشان همچون پرونده های اقتصادی، سیاسی، جاسوسی، انفجار دفتر نخست وزیری و ... پرده برداری نشده اما هیچکس نیز رغبتی به احوالپرسی از آنان ندارد.موسوی و کروبی نیز در حبس انزوایی از مردم خیال بافی می کنند. خسرو قنبری تهرانی همچنان خطرناک و مرموز است و ابطحی برای رو نشدن پرونده سراسر مفسده خود تنها هر از چند گاهی عکسی از خود که نشان دهنده عدم مرگش است را منتشر می سازد. سحابی هم شاید انتظار عزرائیل را می کشد.
خاتمی اما همچنان متوهّمانه مطرود همگان شده و به دنبال رسانهای برای حرف زدن است. حرف هایی که خودش هم آن را جدی نمی گیرد و در بازی دوگانه حمایت از فتنه گران و یا عذرخواهی ظاهری از نظام دچار سرگیجه است. امروز باید سالمرگ دوم خرداد را به نظاره نشست و عبرت گرفت. عاقبت جریان سیاست باز که از دغدغه های مردم غافل شد و به نظام و آرمانهای مردم و انقلاب اسلامی پشت کرد چیزی جز این نیست.