سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطره ای از دفاع مقدس

بمباران خوشه ای بمباران خوشه ای

 

(جشنواره خاطره نویسی دفاع مقدس): سال 1366 . سردشت را که رد کردیم رسیدیم به رودخانه مرزی . اتوبوسها وکامیونهای حامل رزمندگان از روی پل گذشتند و به طرف دیگر رودخانه رفتند . اینجا دیگر عراق بود و از جاده ناهموار خاکی به طرف شهر ماووت عراق حرکت کردیم . پس از ساعتی به محلی رسیدیم که موقعیت صف نام داشت و رزمندگان در محل  خود مستقر شده و تا شب جابجا شدند و جمعیت زیادی در آنجا به چشم نمیخورد .ما هم به محل استقرارمان چادر ستاد رفتیم . اولین صحنه ای که توجه مرا جلب کرد یک درب آمبولانس با آرم هلال احمر بود که بر بالای درخت بلندی آویزان بود و تکه های ماشین که در اطراف پراکنده شده بود. دوستان گفتند که چندی پیش اینجا مورد هجوم هواپیماهای دشمن قرار گرفته بود و ما حساب کار خودمان را کردیم .

 

وسایلمان را چیدیم و دوری زدیم و با منطقه آشنا شدیم . منطقه پر بوود از جوی های کوچک که از چشمه ها شروع میشد و به طرف دره میرفت . ما هم سلیقه به خرج دادیم در در کنار جوی ها استراحتگاه درست میکردیم و تخمه هندوانه و خربزه میکاشتیم یک قسمت هم که عریض تر و پایین تر بود ، برای جانپناه انتخاب کردیم و زمین را کمی صاف کردیم و یک پتو هم انداختیم تا در موقع خطر از آن استفاده کنیم.

 

نهار کالباس بود و تصمیم گرفتیم کباب درست کنیم . با چوب های انار سیخ درست کردیم و اجاقی بپا کردیم و کالباس ها را مثل گوشت تکه تکه کردیم و روی اجاق گذاشتیم و خلاصه آن روز گرسنه ماندیم .

 

بعد از ظهر  نوبت شستن سرو صورت با صابون مخصوص بود زیرا منطقه شدیدا شیمیایی بود سر و صورتمان جوش چرکی میزد و باید روزی حد اقل سه با شستشو میشد.

 

در مسیر جویها ناهمواری هایی وجود داشت و من با لوله پلاستیکی جای گلوله آرپی جی یک آبشار درست کردم و رفتم پایین ، پیراهنم را در آوردم و سرم راگرفتم زیر آب و شروع کردم به شستن . ولی یک لاشه پوسیده حیوان آن پایین قرار داشت که کمی چندشم میشد و مواظب بودم به آن نخورم.

 

در حین شستن سر احساس کردم که زمین میلرزد . تجربه اش را قبلا داشتم وقتی تانک حرکت میکرد زمین اینجوری میلرزید و گاهی صدای انفجارهای پی در پی می آمد که آن هم عادی بود . توپ ، خمپاره ، ضد هوایی و..... ولی تو این منطقه کوهستانی تانک چکار میکنه . تا بحال تانک اینجا ندیده بودم . شاید تازه آورده اند . ولی چرا ؟ هزار سوال تو ذهنم گذشت تا اینکه یکدفعه با یک انفجار نزدیک آب قطع شد . سرم را بلند کردم دیدم یک بمب خورده نزدیک لوله و آبشار من خراب شده . اطرافم را نگاه کردم هیچ کسی نبود و فقط من یک نفر بودم . همه آسمان را اشیاء براق پر کرده بود  و صدای غرش هواپیما از ارتفاع بالا می آمد.

 

تازه فهمیدم چه خبر است و شیرجه زدم داخل گودال همانجا که لاشه پوسیده حیوان افتاده بود و خوابیدم و دستانم را روی سرم گذاشتم  . زمین میلرزید و صدای انفجارهای پی در پی و من پیش خودم ذکر میگفتم . احساس میکردم چند ثانیه با مرگ فاصله دارم و یک ثانیه یک ثانیه تمدید میشد . یک لحظه سرم را بلند کردم تا در آخرین لحظات زندگی اطرافم را ببینم .

 

چند هواپیما در ارتفاع بالا چرخ میزدند و باران بمب بر زمین میریخت ولی تعداد انفجارها کمتر از باران بمب بود . دوست داشتم زنده بمانم تا بدانم چند دقیقه دیگر اینجا چه خبر میشود.

 

خدا صدایم را شنید همه چی به یکباره تمام شد . از گودال بیرون پریدم وبچه ها کم کم از سنگرها بیرون می آمدند . همه دنبال شهدا و مجروحین میگشتیم ولی چیزی که بیشترین توجه را جلب میکرد تعداد بیشمار دم سفید رنگ بمب خوشه ای بود که از زمین بیرون مانده بود و اکثر بمب ها منفجر نشده بود .

 

سریع سراغ بچه ها را گرفتیم . با کمال تعجب فقط یک نفر شهید شده بود و تعدادی هم مجرح خیلی سطحی . تازه یادمان افتاد که چرا ضد هوایی ها شلیک نکردند ؟ به طرف محل استقرار یکی از قبضه ها دویدم که در راه دیدم کامیونها به سرعت به طرف ما می آیند و نزدیک است با بمب های عمل نکرده وسط جاده برخورد کنند .

 

مثل دهقان فداکار به طرفشان دویدم و آنهارا وجود بمب ها آگاه کردم . کامیونها متوقف شدند و فریاد میزدند شهدا شهدا کجایند . و من هم فریاد زدم فقط یه نفر .

 

به محل قبض رسیدم و قبل از اینکه حرفی بزنم دیدم یکی از آنها از ناحیه صورت و فک شدیدا مجروح شده و دیگری هم از ناحیه دست و پهلو جراحت برداشته و دارد اولی را پانسمان میکند . و آنها گفتند اول دو تا هواپیما همه قبضه ها را زدند .

 

به بچه های دیگر گفتم به سراغ قبضه دیگر بروند و آن هم مثل اولی مورد حمله قرار گرفته بود و مجروح بودند و بقیه قبضه ها که مورد حمله قرار گرفته بودند قلابی بود و با چوب و لوله قوطی ساخته شده بودند.

 

اینجا بود که امداد الهی را حس کردم و حمله وقتی اتفاق افتاد که رزمندگان روز قبلش منطقه را ترک کرده بودند و فقط حدود سی نفر آنجا بودیم.


اشک مشک

آنقدر زین حالتش گریید مشک      تا درون مشک خالی شد ز اشک

عباس

خاندان حضرت عباس (ع):

در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.

چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع  برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.

امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.

عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.

ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).

دوران کودکی حضرت ابوالفضل العباس (ع):

در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثیر مى‏نهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف فرا گرفت. در آغازین روزهایى که الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت: شرم مى‏کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ‏ام، دو بگویم.

پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاک و مبارک براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم کرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه که على(ع) با نگاه بصیرت‏ آمیز خود آینده عباس را نظاره مى‏کرد، با لبختدى رضایت ‏آمیز، سرشک غم از دیدگان جارى مى‏کرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مى‏پرسید، مى‏فرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز کند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پیکرش را ببوسد ، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاکدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت.
در ایام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاوید آفرید.

 

 مقام علمی حضرت عباس (ع):

حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کسب فیض کردند و از مقام والای علمی برخوردار شدند. لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.

علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود.

 مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):

اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، کافی است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه کنیم.

در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سوال کن که به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.

در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد یکی آنکه امام به حضرت عباس می فرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بی مورد و گزاف نمی گوید و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد.

روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از ا سب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:‌(الان انکسر ظهری و قلت حیاتی) یعنی (اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد). این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.

امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه ای که برای شهدای کربلا ایراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می دهند: السلام علی ابی الفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له،‌الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حکیم بن طفیل الطائی.

امام زین العابدین (ع) به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) نظر افکند و اشکش جاری شد. سپس فرمود:‌هیچ روزی بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زیرا در آن روز عموی پیامبر، شیر خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب کشته شد و بعد از آن روز بر پیامبر هیچ روزی سخت از روز جنگ موته نبود،  زیرا در آن روز پسر عموی پیامبر جعفر بن ابی طالب کشته شد سپس امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچ روزی همچون روز مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیست که سی هزار تن در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و می پنداشتند، که از امت اسلام هستند و هر یک از آنها می خواستند از طریق ریختن خون امام حسین (ع) به نزد پروردگار می انداخت و ایشان را موعظه می فرمود و کار را تا آنجا کشاندند که آن حضرت را از روی ظلم وجور و دشمنی به شهادت رساندند. آنگاه امام زین العابدین (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت کند که به حق ایثار کرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند. 

ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی حضرت عباس (ع):

با توجه به روایاتی که در شان حضرت عباس (ع) از ائمه علیهم السلام رسیده و در آن به ایثار و فداکاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود. حضرت عباس (ع) فرزند کسی است که آیه ( و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودمانی است که اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره هل اتی، در شان ایثار ایشان نازل شده است.

فداکاری، ایثار و جانبازی در اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که امیرمومنان در جایی ایثار را برترین فضیلت اخلاقی می داند.

در جایی دیگر، علی (ع) ایثار را بالاترین عبادت معرفی می نماید و در روایتی دیگر غایت و هدف تمام مکارم اخلاقی را ایثار و از خودگذشتگی می داند.

علی (ع) در قسمتی از نامه خود به حارث همدانی می فرماید: بدان که برترین مومنان کسی است که در گذشتن از جان و خانواده و مال خویش از دیگر مومنان برتر باشد.

حال در اینجا این سوال مطرح می شود که، مگر سایر شهیدان از جان خود نگذشتند، پس چه چیزی حضرت عباس را از سایر شهیدان متمایز می سازد؟

جواب این است که معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهیدان والاتر و اطاعتش از امام خویش، کاملتر بود. براساس دیدگاه اسلام و مکتب اهل بیت (ع) آنچه اعمال نیک را از یکدیگر متمایز می سازد و ارزش اعمال را متفاوت می کند، همان معرفت و بینش و نیت شخص است و کلام پیامبر اسلام (ص) که فرمود:

(ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) شاید ناظر به این معنا باشد.

در ضمن روایاتی که در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهای گوناگون و متفاوت نقل شده، به این دلیل است که ثواب یا عذاب یک عمل معین، با توجه به معرفت و نیت عامل آن متفاوت می شود. به عنوان مثال، ثواب زیارت امام رضا (ع) در روایتهای معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضی روایات تصریح شده که این تفاوت ثواب، به دلیل تفاوت در معرفت اشخاص است.

آری حضرت عباس (ع) با کمال معرفت در راه دین و امام خویش جانبازی نمود و مراحل کمال و تعالی را طی کرد.

 

 القاب تابناک حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1. قمر بنى‏هاشم

بهره‏ مندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى، زمینه ‏ساز این لقب است.
2. باب الحوائج

کریمى از دودمان کریمان که چون حاجتمندى سوى او روى کند، خواسته‏ هایش را برآورده مى‏سازد.
3. طیار

بیانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهید

شهادت، که نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد، زمینه ‏ساز این لقب است

5.سقا

دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت‏ آور آب‏رسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.

6. عبد صالح

لقبى که حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد:

السلام علیک ایها العبد الصالح.? سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.

7. سپه سالار

صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار

یادآور دلاوى و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.
9. ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت ‏خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و ... از دیگر لقبهاى ابوالفضل است.


ناخن

 در انتهای انگشتان دست و پا، سلول‌های خاصی وجود دارند که بستر ناخن نامیده می‌شود.این ماتریکس ناخن که در انتهای خود یا به اصطلاح ریشه ناخن به بافت انگشت متصل هستند، در سراسر بستر خود یک لایه شاخی ترشح می‌کنند.این همان چیزی است که اغلب مردم آن را به عنوان ناخن می‌شناسند. رشد سلول‌ها از ریشه ناخن و تغییرات آنها به بافت شاخی، باعث رشد ناخن می‌شود و به تدریج و با مردن بافت، لبه آزاد بدنه ناخن از نوک انگشتان جلوتر می‌آید.


اونیکوکریتپوزیس یا بیماری ناخن فرورونده در گوشت، یک بیماری شایع مربوط به ناخن‌هاست که باعث ایجاد یک شرایط دردناک و غیرطبیعی در انگشت مشکل‌دار می‌شود. ناخن فرورونده زمانی به‌وجود می‌آید که لبه‌های ناخن (یک طرف یا هر دو طرف) در بافت نرم کنار بستر رشد ناخن فرو بروند و در داخل آن رشد کنند.این مت نیفرورفتن و بریدن بافت اطراف ناخن باعث ایجاد یک درد شدید و همچنین به‌وجود آمدن بستر عفونت می‌شود. ناخن فرورونده می‌تواند هم در دست و هم در پا اتفاق بیفتد اما به‌طور شایع، بیشتر انگشتان پا و بخصوص انگشت شست پا گرفتار می‌شود.


? چه مسائلی باعث به‌وجود آمدن ناخن فرورونده می‌شوند؟
علت‌های متعددی می‌توانند زمینه ناخن فرورونده را به‌وجود بیاورند اما می‌توان آنها را در چند دسته خلاصه کرد.


1) نگهداری نامناسب:
مراقبت نامناسب از انگشتان و ناخن‌ها زمینه فرورفتن ناخن را در بافت اطرافش به‌وجود می‌آورد. بسیار کوتاه کردن ناخن و گرفتن آن از نزدیک بستر ناخن، گرد کوتاه کردن ناخن، کندن گوشه‌های آن، گرد کردن گوشه‌های ناخن به جای بریدن آن به‌طور مستقیم و مربعی، مثلثی بریدن ناخن‌های پا، کندن ناخن با دست به جای استفاده از قیچی مخصوص یا ناخن‌گیر، ایجاد گوشه‌های تیز و کوتاه، کندن کناره‌های ناخن و مشخص شدن بستر آن، همه از مثال‌های نگهداری نامناسب از ناخن هستند.


2) کفش نامناسب:
استفاده از کفش‌های تنگ، دارای پنجه کوتاه، کفش‌های باریک، کفش‌هایی با شماره کوچک‌تر، پوشیدن کفش‌های پاشنه بلند که فشار را روی پنجه و انگشتان متمرکز می‌کند و حتی پوشیدن جوراب‌های تنگ باعث می‌شوند انگشتان بیشتر از حد طبیعی تحت فشار قرار بگیرند و زمینه ناخن فرورونده ایجاد شود. کفش‌های با شکل‌های غیرطبیعی و یا پنجه‌های مستطیلی هم می‌توانند به انگشتان کناری فشار ایجاد کنند.


3) آسیب به ناخن‌ها:
هر نوع فشار و یا ضربه به انگشتان و ناخن‌ها می‌تواند باعث فرورفتن ناخن به داخل گوشت شود. لگد زدن با نوک پنجه، روی پنجه راه رفتن، انداختن وسایل سنگین روی انگشتان و ایجاد زخم یا جراحت در بافت انگشتان باعث می‌شود ناخن به داخل گوشت کنار خود رشد کند و ناخن فرورونده ایجاد شود. آسیب‌ها و جراحات مختلف به ناخن‌ها همچنین باعث می‌شود بعد از بهبود اولیه، ناخن فرم طبیعی خود را از دست بدهد و یا کلفت‌تر شود و مستعد بیماری شود.


4) مشکلات ناخن و انگشتان:
اصلی‌ترین علت به‌وجود آمدن ناخن فرورونده، مشکلات ساختاری خود ناخن است. ناخن‌هایی که قوس بیشتری دارند، بیشتر از ناخن‌های تخت مستعد این بیماری هستند. بعضی ناخن‌ها هم به‌طور ژنتیکی گوشه‌های فرورونده دارند یا سرپایین هستند. مشکلات ساختاری ناخن‌ها ممکن است در اثر بیماری‌ها هم باشد و یا به‌خاطر ضربه به‌وجود آمده باشد، اما اغلب ژنتیکی است.


انگشتان چاق و گوشتالو که بافت آنها در فشار از دوطرف ناخن بالا می‌زند و یا انگشتانی که به سمت پایین خم می‌شوند هم می‌توانند باعث ناخن فرورونده باشند. گاهی اوقات هم این زمینه به‌خاطر مشکل ساختاری انگشت کناری ایجاد می‌شود که ناخن انگشت مجاور را تحت فشار قرار می‌دهد.


به‌طور کلی می‌توان تمام علت‌های به‌وجود آمدن ناخن فرو رونده را در 4 رسته فوق جا داد. دانستن این نکات می‌تواند برای پیشگیری از ابتلا به این بیماری هم کمک کند.


? علائم ناخن فرو رونده چیست؟
درد اصلی‌ترین و آزارنده‌ترین علامت ناخن فرو رونده است. فرو رفتن ناخن در بافت کناری باعث تغییر رنگ آن و تا حدودی تیره‌تر شدن بافت می‌شود. درد ناخن فرو رونده با ایجاد فشار ناشی از پوشیدن کفش شدت بیشتری پیدا می‌کند و به‌طور کلی ناخن مبتلا، به هر نوع فشاری حساس است. در مراحل پیشرفته بیماری، ناخن حتی نمی‌تواند وزن یک ملحفه را هم روی خود تحمل کند. ضربه زدن به ناخن فرو رفته می‌تواند باعث ایجاد یک درد بسیار شدید و تیر کشنده شود که تا ساق تیر می‌کشد. فرو رفتن ناخن در بافت به عنوان یک جسم خارجی می‌تواند زمینه را برای عفونت و التهاب ناشی از آن هم آماده کند و بعد از مدتی قرمزی، تورم و گرمی هم که علامت سلولیت است به علائم ناخن فرو رونده اضافه می‌شود.


ترشح چرکی، ترشح مایع سفیدرنگ و آبکی از ناخن و همچنین ترشحات خون‌آلود هم از دیگر علائم این بیماری است. بافت اطراف ناخن هم در این بیماری حتی در صورت وجود نداشتن عفونت هم به‌خاطر التهاب متورم می‌شود. در مراحل پیشرفته در شرایط نرمال و درحالیکه به انگشت هیچ فشاری هم وارد نمی‌شود رشد تدریجی ناخن به داخل بافت هم ایجاد درد می‌کند. مشخص نبودن لبه ناخن و آمدن بافت کناری انگشت به روی بستر ناخن از علامت‌های دیگر ناخن فرو رونده است.


? چگونه می‌توان از این بیماری پیشگیری کرد؟
مهم‌ترین نکته برای پیشگیری از ابتلا به این بیماری اجتناب از عوامل زمینه‌ساز است که در قسمت ابتدایی این مطلب به آنها اشاره شد. مراقبت صحیح از ناخن‌ها، مراجعه به یک متخصص ارتوپد در صورت وجود نقایص ساختاری و درمان آنها، تعویض کفش‌های نامناسب، مراقبت و بررسی مرتب پاها بعد از راه رفتن‌های طولانی، استفاده از ناخن‌گیرهای مناسب و متناسب با اندازه ناخن‌ها، جلوگیری از کلفت شدن ناخن‌ها با گرفتن به موقع آنها و رعایت موارد بهداشتی پا در موقع گرفتن ناخن از روش‌های اصلی پیشگیری است.


پوشیدن کفش تمیز و پاکیزه نگهداشتن پا هم مانع از ایجاد عفونت در صورت به وجود آمدن ناخن فرو رونده می‌شود. اگر ناخن مشکل‌دار دارید به‌طور مرتب از مواد ضدعفونی‌کننده برای شست‌وشوی پا استفاده کنید.


گرفتن صحیح ناخن‌ها نکته اصلی پیشگیری است. آنها را خیلی نزدیک به بستر ناخن نبرید و خیلی کوتاه نکنید. آنها را در راستای خط طبیعی رشدشان ببرید. گوشه‌ها را تیز یا کوتاه نکنید هیچ وقت کناره‌های ناخن را برندارید. آنها را به هیچ‌وجه با دست نکنید و گوشت کناره ناخن را زخم نکنید. در صورت وجود بیماری ناخن فرو رونده مزمن به هیچ‌وجه آن را در خانه درمان نکنید.


? درمان ناخن فرورونده
در مراحل اولیه بیماری می‌توان آن را به وسیله درمان‌های خانگی کنترل کرد. توصیه می‌شود در صورتی که ناخن فرو رفته شرایط حادی ندارد روزانه پا را در آب ولرم و بتادین خیس داده تا ناخن خیس خورده بتواند از درون گوشت بیرون بیاید و بافت ملتهب کنار آن هم بهبود پیدا کند. در موارد معمولی این روش تا حدودی جواب می‌دهد. برای جلوگیری از عفونت هم باید از یک ماده ضدعفونی‌ معمولی مثل بتادین استفاده کرد و محیط کفش و اطراف ناخن را همیشه پاکیزه نگه داشت.


پانسمان هم می‌تواند مانع از عفونت ناخن فرورونده شود. راه رفتن بدون کفش با ایجاد گردش هوا روی زخم مانع از رشد کردن باکتری‌ها می‌شود در حالی که محیط تاریک و مرطوب کفش این احتمال را افزایش می‌دهد. اما در صورت نپوشیدن کفش باید مراقب ضربه‌ها و آسیب‌های وارده به پا بود.


در صورت حاد شدن ناخن فرورونده و یا سوار شدن عفونت شدید روی آن به هیچ وجه این درمان‌های خانگی موثر نیستند و باید به یک متخصص جراح مراجعه کرد.درمان موارد حاد ناخن فرورونده احتیاج به یک جراحی سرپایی دارد. استفاده از فنل و تخریب بستر ناخن در گوشه‌ای که فرورفته است خلاصه روش درمان است. برای این کار بعد از تزریق ماده بی‌حسی در کنار بافت و در زیر ناخن و در روی قسمت مبتلا، جراح به آرامی ناخن فرورفته را بلند می‌کند و لبه آن را از داخل گوشت خارج می‌کند سپس با تزریق الکل بستر ناخن‌سازی را که باعث فرو رفتن ناخن می‌شد به طور دائم از بین می‌برد. سپس ترشحات چرکی و بافت عفونی خارج می‌شود و زخم‌ پانسمان می‌شود. این روش درد کمی را به دنبال دارد و مصرف چند داروی مسکن خوراکی بعد از انجام درمان می‌تواند آن را به کلی از بین ببرد. تجویز آنتی‌بیوتیک‌های مناسب باعث می‌شود عفونت به طور کامل درمان شود.


هدف اصلی این روش جلوگیری از رشد ناخن به داخل بستر است. این روش جراحی جای زخم بسیار کوچکی هم به جای می‌گذارد و شکل ناخن را تغییر نمی‌دهد. احتمال عود مجدد بیماری هم در این روش در مقایسه با روش‌های دیگر که در آن لبه ناخن جدا می‌شود و یا ناخن به طور کلی برداشته می‌شود کمتر است.در برداشتن کلی ناخن، بعد از تزریق ماده بی‌حسی، ناخن به طور ناگهانی کشیده می‌شود و بستر آن باقی می‌ماند. با انجام پانسمان و تجویز دارو بیمار می‌تواند بعد از 10 دقیقه مرخص شود. خونریزی هم در همان زمان جراحی بند می‌آید. بعد از مدتی ناخن دوباره رشد می‌کند اما ممکن است بد شکل و یا به سمت بالا رشد کند و دوباره مستعد بیماری ناخن فرورونده شود. تمام این پروسه‌های درمانی را پزشک می‌تواند در مطب خود و تحت بی‌حسی موضعی انجام دهد.


گاهی اوقات هم زمانی که بیماری به طور مکرر به وجود می‌آید، بعد از کشیدن ناخن پزشک روی بستر ناخن را با یک ماده شیمیایی می‌پوشاند تا ناخن دیگر رشد نکند. این ماده شیمیایی هم ظاهری شبیه ناخن دارد تا شکل ظاهری انگشت خیلی تغییر نکند.در روش‌های جدید جراحی بعد از خارج کردن لبه ناخن از پرتوهای لیزر برای از بین بردن دقیق ماتریکس زیر ناخن استفاده می‌شود. درد در این روش کمی بیشتر از روش‌های دیگر است و ممکن است جای زخم باقی بماند اما دقت درمان بیشتر است.باید توجه داشت بعد از انجام هر کدام از روش‌های درمانی حداقل تا 4 روز نباید روی آن پای مبتلا مسافت‌های طولانی را راه رفت و همچنین به مدت 2 هفته از ایستادن‌های طولانی مدت اجتناب کرد. این مساله با توجه به مصرف مسکن‌ها و کمتر شدن درد باعث می‌شود احتمال فشار مجدد روی ناخن‌ها از بین برود. بعد از انجام جراحی هم باید به مدت چند ساعت پا را بالا نگه داشت.


میلاد امام هادی (ع) مبارکباد

حضرت امام علی النقی الهادی  (ع )
تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی  النقی  (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری  نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد . نام آن حضرت - علی - کنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود . در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدینه عهده دار بود ، و لحظه ای  از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی  نمی آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی  متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت . به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامه ای  خصومت آمیز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند . و نیز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمین ( = مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده است " . این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی است . از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای  زمان بودند ، و بدین سان پایه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پیش نیامده بود ، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا می رسید ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد . با این همه ، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری  خلافت به حضور امامان والاقدر می رسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها ، بهره مند می شدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن ، نشان دهنده این هراس همیشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند . بدین جهت پیک در پیک و نامه در پی  نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی  حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی  از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را - بیست سال - نوشته اند . پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص ) می باشد و می دانی  متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پیغمبر (ص ) در روز قیامت از تو بازخواست می کند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نیز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی . او نیز به یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همین وصیف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید و هراسی  ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار می گردد ، و نیز این مطالب دلیل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته است . باری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از یحیی پرسید : علی بن محمد چگونه در مدینه می زیست ؟ یحیی گفت : جز حسن سیرت و سلامت نفس و طریقه ورع و پرهیزگاری و بی اعتنایی به دنیا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چیزی ندیدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی  کردم ، جز قرآن مجید و کتابهای علمی چیزی نیافتم . متوکل از شنیدن این خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند و زیارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع ) همیشه بیمناک و خاشع بود . مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی  به سزا داشت . روزی متوکل مریض شد و جراحتی پیدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خلیفه شفا یابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هدیه فرستد . در این میان به فتح بن خاقان که از نزدیکان متوکل بود گفت : یک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شاید بهبودی یابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذارید به اذن خدا بهبودی  حاصل می شود . چنین کردند ، آن جراحت بهبودی یافت . مادر متوکل هزار دینار در یک کیسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دینار فراوانی  در منزل علی بن محمد النقی دیده شده است . متوکل سعید حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بیاورند تا آسیبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گوید : دیدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختیار توست . آن مرد خانه را تفتیش کرد . چیزی جز آن کیسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کیسه دیگری  سر به مهر در خانه وی نیافت ، که مهر مادر خلیفه بر آن بود . امام فرمود : زیر حصیر شمشیری است آن را با این دو کیسه بردار و به نزد متوکل بر . این کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنیا و مال دنیا اعتنایی نداشت پیوسته با لباس پشمینه و کلاه پشمی روی حصیری که زیر آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی می کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق می فرمود . با این همه ، متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری  بر وی به سر آید بیمناک بود . بدخواهان و سخن چینان نیز در این امر نقشی  داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسیار جمع کرده و کاغذهای زیاد است که شیعیان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از این خبر وحشت کرد و به سعید حاجب که از نزدیکان او بود دستور داد تا بی خبر وارد خانه امام شود و به تفتیش بپردازد . این قبیل مراقبتها پیوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نیز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در میان بیابان وسیعی ، در موضعی روی هم بریزند . ایشان چنین کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالی " نهادند آنگاه خلیفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( علیه السلام ) را نیز به آنجا طلبید و گفت : شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنید سپاهیان من را . و از پیش امر کرده بود که لشکریان با آرایشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنمایاند ، تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خروج بر او نمایند " . در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی  ، مستقیم و غیر مستقیم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی  امام و رفت و آمدهایی  که در اقامتگاه امام (ع ) می شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی  عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سید محمد - که حرم مطهر وی  در نزدیکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - یاد شده است . این نکته نیز می رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر می زده اند . "

اصحاب و یاران امام دهم (ع )
در میان اصحاب امام دهم ، برمی خوریم به چهره هایی  چون " علی بن جعفر میناوی " که متوکل او را به زندان انداخت و می خواست بکشد . دیگر ادیب معروف ، ابن سکیت که متوکل او را شهید کرد . و علت آن را چنین نوشته اند که دو فرزند متوکل خلیفه عباسی در نزد ابن سکیت درس می خواندند . متوکل از طریق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکیت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) است . متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکیت را به حضور خود خواست و از وی پرسید : آیا فرزندان من شرف و فضیلت بیشتر دارند یا حسن و حسین فرزندان علی  (ع ) ؟ ابن سکیت که از شیعیان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سید جنت ابدی الهی اند قابل قیاس و نسبت نیستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم دیده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمی توان سنجید . متوکل از این پاسخ گستاخانه سخت برآشفت . در همان دم دستور داد زبان ابن سکیت را از پشت سر درآوردند و بدین صورت آن شیعی خالص و یار راستین امام دهم (ع ) را شهید کرد . دیگر از یاران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظیم حسنی است . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است : " نسب شریفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام منتهی می شود ... " از اکابر محدثین و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و یاران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی  (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته . نوشته اند : " حضرت عبدالعظیم از خلیفه زمان خویش هراسید و در شهرها به عنوان قاصد و پیک گردش می کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شیعیان مخفی  شد ... " . " حضرت عبدالعظیم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنین استنباط می شود که ترس این عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حدیث گفتن وی نبوده است ، بلکه به علت فرهنگ سیاسی او بوده است . او نیز مانند دیگر داعیان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سیاسی صحیح و تصحیح اصول رهبری در اجتماع اسلامی  می کوشیده است ، و چه بسا از ناحیه امام ، به نوعی  برای این کار مأموریت داشته است . زیرا که نمی شود کسی با این قدر و منزلت و دیانت و تقوا ، کسی که حتی عقاید خود را بر امام عرضه می کند تا از درست بودن آن عقاید ، اطمینان حاصل کند - به طوری که حدیث آن معروف است - اعمال او ، به ویژه اعمال اجتماعی  و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به این رضایت تصریح شده باشد ، یا خود حضرت عبدالعظیم با فرهنگ دینی و فقه سیاسی بدان رسیده باشد " .

صورت و سیرت حضرت امام هادی  (ع )
حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هایش اندکی برآمده و سرخ و سفید بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسیار می کرد . امام آن چنان شکوه و هیبتی داشت که وقتی بر متوکل خلیفه جبار عباسی وارد می شد او و درباریانش بی درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمی خاستند . خلفایی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعین ، معتز ، همه به جهت شیفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنیای فریبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی دیرینه داشتند و کم و بیش دشمنی  خود را ظاهر می کردند ولی همه ، به خصال پسندیده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و این فضیلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نیاکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را دیده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پیوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نیاز با معبود می گذشت . لباس وی جبه ای  بود خشن که بر تن می پوشید و زیر پای خود حصیری پهن می کرد . هر غمگینی که بر وی نظر می کرد شاد می شد . همه او را دوست داشتند . همیشه بر لبانش تبسم بود ، با این حال هیبتش در دلهای مردم بسیار بود .

شهادت امام هادی  (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری  به وسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانه ای  که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالین او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسکری پیشوای  حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بیست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

زن و فرزندان امام هادی  (ع )
حضرت هادی (ع ) یک زن به نام سوسن یا سلیل و پنج فرزند داشته است . 1 - ابومحمد حسن علیه السلام ( امام عسکری (ع ) یازدهمین اختر تابناک ولایت و امامت است ) . 2 - حسین . 3 - سید محمد که یک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد ، جوانی بود آراسته و پرهیزگار که بسیاری  گمان می کردند مقام ولایت به وی منتقل خواهد شد . قبر مطهرش که مزار شیعیان است در نزدیکی سامرا می باشد . 4 - جعفر . 5 - عایشه ، یا به نقل شادروان شیخ عباس قمی " علیه " .


عید سعید غدیرخم

حضرت پیغمبر در راه برگشت به مدینه به جایی که غدیرخم نامیده می‏شد رسید. همان جایی که قبایل عرب از هم جدا می‏شدند تا به منازل خود رهسپار گردند.

در اینجا یک آیه‏ی قرآن از آسمان نازل گشت: «ای پیغمبر، آنچه که از پروردگارت به تو نازل شده (به خلق) برسان، اگر نکنی پیغام او را نرسانده‏ای، خدا تو را از شرّ مردم، حفظ می‏کند که خدا گروه کافران را هدایت نمی‏کند.» (سوره‏ی 5، آیه‏ی 66)

از معنای آیه چنین استفاده می‏شود که قبلاً مأموریت مهمی بر عهده پیغمبر بوده ولکن از فتنه و شرارت مردم می‏ترسیده تا آن را آشکار سازد.

طبق فرمان پیغمبر آنها که جلو رفته بودند ناگزیر بودند برگشته منتظر قافله‏های عقبی باشند تا به آن مکان برسند.

وقتی که تمام زوّار دور هم جمع شدند، پیغمبر گرامی بالای منبری که از جهاز شتر ساخته بودند بالا رفتند و اول شروع کردند به حمد و ستایش حضرت باریتعالی و سپس فرمودند: «آیا من از آنچه که شما بر خود حق (اختیار) دارید من بیشتر اختیار ندارم؟»

این فرمایش دلالت دارد بر آیه‏ای از قرآن کریم که می‏گوید: «پیغمبر اختیار تام دارد بر مسلمین بیش از آنچه آنها بر خود دارند.» (سوره‏ی 33، آیه‏ی 5)

تمام حاضران گفتند: «صحیح است.»

سپس پیغمبر بازوی حضرت علی را گرفت و فرمود: «اینک حضرت علی، هر که را من صاحب اختیار هستم علی (ع) هم اختیاردار او است.» سپس او به درگاه خدا دعا کرد و چنین فرمود: «پروردگارا دوست باش با کسی که او را دوست دارد و دشمنی کن با کسی که با او دشمنی کند و دست یاری ده به کسی که او را یاری کند و خوار و ذلیل کن هر که او را حقیر شمارد.»

سپس اضافه فرمود: «من و علی از یک اصل و ریشه به وجود آمده‏ایم و سایر مردم از طبیعتهای مختلف خلق شده‏اند.»

بدین وسیله حضرت علی به عنوان جانشین پیغمبر معرفی شد و تمام حاضران که بیش از یک‏صد هزار نفر بودند با او بیعت کردند. مخصوصاً عمربن‏خطّاب بیش از دیگران خوشحالی می‏کرد و مرتباً می‏گفت: «به‏به، آفرین بر تو یا علی، تو صاحب اختیار من و هر مؤمن از زن و مرد هستی.»

بیش از سیصدوپنجاه نفر از دانشمندان بزرگ [1] (سنّی) این روایت را نقل کرده‏اند و بعضی از آنها کتابهای جداگانه‏ای (درباره‏ی این موضوع) نوشته‏اند.

وقتی که تشریفات به پایان رسید آیه‏ی دیگر از قرآن این چنین نازل شد: «آن کسانی که کافر شدند از دین شما نومید گشتند، از آنها نترسید و از من بترسید و از گناهان دوری کنید. دین را برای شما به کمال آوردم (تکمیل کردم) و نعمت خویش بر شما تمام نمودم و مسلمانی را دین شما انتخاب کردم.» (5-3)

تعدادی از دانشمندان را عقیده بر این است که این آیه موقعی که آیین حج در مکه تمام شد (در حضور پیغمبر) نازل گردید اما تعدادی از علمای [2] دیگر عقیده دارند که این آیه در روز غدیرخم بر پیغمبر گرامی وحی گردید تا خواست و اراده‏ی خدا را مبنی بر تعیین و نصب امام علی به عنوان پیشوای مسلمانان بعد از رحلت حضرت پیغمبر به مردم بفهماند.

به عقیده‏ی شیعیان، امامت (خلافت بعد از پیغمبر) مقامی است الهی (خدا تعیین می‏کند) و همان طور که پیغمبران توسط خدا از بین بهترین و داناترین مردم انتخاب می‏شوند، امام هم به همین طریق بایستی میان مردان پاک و معصوم انتخاب شوند.

او باید قادر باشد تا مسایل مبهم را روشن و سؤالات علمی را که برای بحث پیش کشیده می‏شود بدون اینکه در اشتباه افتد پاسخ گوید، زیرا امامت جز کامل کننده نبوت است. بنابراین خدا بهتر می‏داند چه کسی مرد این کار است.

روایتی که در بالا گفته شد و داستان کوتاه ذیل در اثبات خلافت بلافصل امام علی بعد از پیغمبر برای شیعیان دلایل قانع کننده‏ای می‏باشد.

روزی گدایی وارد مسجد پیغمبر شد و تقاضای کمک کرد. او درخواست خود را چند دفعه تکرار نمود اما کسی التفاتی در حق او نکرد. امام علی وقتی در رکوع نماز بود با انگشت دستش اشاره‏ای فرمود تا به گدا بگوید انگشتری را از انگشتش بیرون کشد. درست همان وقت یک آیه از قرآن نازل شد: «سرپرست و صاحب اختیار شما خدا و پیغمبر خدا است و مؤمنینی که مداومت به نماز می‏کنند و در آن حال که رکوع می‏گزارند زکات می‏دهند.» [3] .

××××××

پاورقی:1- امام فخرازی درکتاب مفاتیح الغیب- امام احمدثعلبی درکتاب کشف البیان- جلال الدین سیوطی درکتاب المنصور- حافظ ابونعیم اصفهانی درکتاب حلیه الاولیاء- امام احمدحنبل درکتاب مسندوبسیاری دیگر

2- حافظ ابونعیم حسکانی درکتاب شواهدالتنزیل-سبط ابن جوزی درکتاب خواص الامه- ابوسعید سجستانی درکتاب الولایه

3- امام فخررازی درتفسیرجلدسوم،ص431- ابواسحاق ثعلبی درکتاب کشف البیان- جارالله زمخشری درکتاب کشاف ،ج1،ص422- طبری درتفسیر،ج6،ص186وبسیاری دیگر


امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )

 

حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای  بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی  کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . " از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی  دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی  برده است ، در تاریخ معروف است " . از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی  و زیادی سالهای عمر ندارد . باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی  در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری  پاسخ گفت . برای نمونه ، یکی از مناظره های  ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی  برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید . گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟ گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند . یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی  المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید . دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی  به حضرت ابوجعفر محمد بن علی  کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی  پاسخ آن را می گویم . این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی  آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد . خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی  باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد . معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است . سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری  می گویم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری  و لشکری حاضر هستند ، حتی  خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی  که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد . این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد . روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی  سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی  مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس . یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید . سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند . مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی  که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی  عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی  مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند . اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند . عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم . ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند . اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی  ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی  شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی  با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !

 

شهادت حضرت جواد (ع )
این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و روایاتی  که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی  که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید . امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود . از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد . این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید . آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه روی  دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد . امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی  نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سیه کار با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی  سودی نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی  که نتوانی از آن نجات بیابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای  دیگری هم نقل شده است .

 

زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدین شرح : 1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3 - ابواحمد حسین 4 - ابوموسی عمران 5 - فاطمه 6 - خدیجه 7 - ام کلثوم 8 - حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت . بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است .


دحوالارض

یکشنبه(25 ذیقعده 1آبان  روز «دحوالارض» است. در متون و روایات دینی، ‌برای این روز و شب پیش از آن آثار و برکاتی ذکر شده است.
برای بهره‌گیری کاربران گرامی سایت از برکات و اعمال این شب و روز مبارک، مطلب زیر تقدیم می‌شود:

 

 

 

1. تعریف

 

دحو الارض، مطابق با بیست و پنجم ماه ذوالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید.

 

از این روز، بخش هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن نمود تا کم کم به شکل ربع مسکون امروزین درآید. مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد مکان کعبه شریف و بیت ا... الحرام بود.

 

به نظر برخی از مفسران، آیه 30 سوره نازعات (والارض بعد ذلک دحاها) به همین واقعه اشاره دارد.

 

2. ذوالقعده؛ ماه حرام

 

ماه ذوالقعده (یا همان ذیقعده در تلفظ فارسی) اولین ماه از ماه‌های حرام است. ماه‌های حرام زمان‌هایی هستند که جنگ در آنها ممنوع بوده و احکام ویژه‌ای نیز از جهت شرعی و فقهی دارند.

 

اما استفاده اخلاقی و تربیتی که از این حکم می توان کرد این است که: «اگر جنگ و نزاع میان مردمان در این ماه حرام شده است» حتما منازعه و محاربه با خداوند باید بیشتر مورد نفرت قرار گیرد. لذا شایسته است انسان مومن در این ماه ها بیشتر به فکر باشد تا اندیشه و اعضای او با گناه و معصیت، به مخالفت با خداوند برنخیزد.

 

3.مناسبت های دیگر این روز

 

گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ داده اند که اهمیت آنرا دوچندان نموده اند؛ از جمله:

 

• میلاد ابوالانبیاء حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام .

 

• میلاد حضرت عیسی مسیح علیه السلام .

 

• خروج رسول اکرم صلی الله علیه و آله از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما و نیز تمامی همسران و بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) نیز ایشان را همراهی می‌کردند.

 

• در روایتی نیز آمده است که قائم (عج) در همین روز قیام خواهد کرد.

 

4. اعمال شب و روز دحو الارض

 

* روزه :

 

روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتى آمده است که روزه‏اش مثل روزه هفتاد سال است ؛ و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براى او عبادت صد سال نوشته شود ؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد براى کسی که در این روز روزه‏دار باشد استغفار می‌کنند. و این روزى است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیارى است و از براى این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل وارد است .

 

* نماز :

 

نمازى که در کتب شیعه قمیین روایت شده .

 

و آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند یا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .

 

* دعا :

 

خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحب است خواندن آن

 

اللَّهُمَّ دَاحِی الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیوْمِ مِنْ أَیامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّی عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یا خَیرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یا کَفِی یا وَفِی یا مَنْ لُطْفُهُ خَفِی الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَینَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِینِی النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِیائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیقْ عَلَیهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیتَ إِلَیهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّى تَرْضَى وَ یعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یدَیهِ جَدِیدا غَضّا وَ یمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیامَهُ وَ صَلِّ عَلَیهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَینَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیهِ [عَلَیهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

 

* زیارت حضرت امام رضا علیه السلام :

 

که بهترین و بافضیلت‌ترین عمل مستحبی این روز است.

 

* غسل

 

* ذکــر خداوند :

 

معنای ذکر، فقط گفتن الفاظ و اوراد و نام‌های خداوند نیست. بهترین نوع ذکر خدا، به یاد خدا بودن و او را بر اعمال و گفتار و کردار خویش ناظردانستن است.

خواص توت فرنگی

توت فرنگی گیاهی است با نام علمی FRAGARIA VESCA  از خانواده گل سرخROSACACEAE که دو نوع ساقه راست و خوابیده دارد‌. گل‌های آن منظم و به رنگ سفید می‌باشد‌.قسمت مورد استفاده خوراکی توت فرنگی در حقیقت نهنج گل آن است که به تدریج بزرگ شده و به اصطلاح به عنوان میوه توت فرنگی معروف است‌.

 


 

توت فرنگی به حالت خودرو در بعضی نواحی شمالی ایران وجود دارد و بعضی اوقات به دلیل خوش طعمی‌، میوه آن را به طور مصنوعی پرورش می‌دهند‌. از دیرباز همه قسمت‌های این گیاه مصرف دارویی داشته است و از برگ و ریشه آن که حاوی مقدار قابل ملاحظه‌ای تانن است به عنوان ضد اسهال و ادرارآور استفاده می‌شده است‌.

 

  توت فرنگی، میوه ای شبیه توت است ولی کمی درشت تر، رنگش قرمز و طعم آن ترش و مطبوع است. بوته اش کوتاه و دارای برگهایی درشت و ساقه هایی باریک و خزنده است که روی زمین می خوابد و ریشه می دواند.

 

  قسمت هایی که از بوته توت فرنگی مورد استفاده قرار می گیرند، عبارتند ازمیوه ، برگ و ریشه .

 

 

توت فرنگی به صورت های گوناگون مورد استفاده قرار می گیرد: خام، جوشانده، مربا، شربت و بستنی.

 

 

 

 


 

خواص تغذیه ای توت فرنگی و اثر آن در سلامتی انسان : 

 

·       توت فرنگی منبع خوبی از فیبر، ویتامین C ، فولات ، پتاسیم و آنتی اکسیدان هامی باشد که این مواد مغذی باعث می شوند توت فرنگی بعنوان یک جایگزین شیرین ، باعث افزایش سلامت قلب ، کاهش خطر ابتلا به انواع سرطان و در کل ارتقاء سلامتی بدن شود.

 

·       همچنین دارای املاح کلسیم ، آهن و فسفر می باشد. از مواد موثر مهم آن می توان تانن ، موسیلاژ ، قندهای مختلف ، سالیسیلات ها و به خصوص اسیدهای میوه را نام برد.

 

·       توت فرنگی سرشار از ویتامین و فاقد چربی اشباع است و کالری کمی دارد. یک واحد توت فرنگی معادل 8 عدد است که 50 کالری انرژی داردتوت فرنگی مانند سایر توت ها مثل شاه توت ، توت سفید، تمشک و... پاک کننده روده و مثانه است

 

·       تحقیقات اخیر نشان داده است، دریافت روزانه یک واحد توت فرنگی باعث افزایش قابل توجهی در مقدار فولات خون شده و نیز فشار خون بالا را کاهش می دهد .

 

  فولات ، مقدار هموسیستئین خون را کاهش می دهد. هموسیستئین اسید آمینه ای است که در مقادیر زیاد باعث مسدود شدن رگهای خونی می شود. همچنین توت فرنگی دارای مقادیر بالایی از آنتی اکسیدان ها مثل الاژیک اسید و آنتوسیانین (رنگدانه قرمز) است که در پیشگیری از بیماری های قلبی موثرند.

 

  این مطالعات اهمیت مصرف توت فرنگی را در برنامه غذایی بعنوان عامل بهبود عملکرد سیستم قلبی-عروقی نشان می دهد.  همچنین مطالعات قبلی نشان داده بود که باعث بهبود عملکرد حافظه و کنترل آرتریت روماتوئید( التهاب مفاصل) می شود.

 

از دیگر خواص توت فرنگی می توان به موارد زیر اشاره کرد :

 

1.مصرف این میوه علاوه بر وجود انواع ویتامین، املاح و آب که هر کدام اثرات خود را بر بدن اعمال می کنند دارای خاصیت تقویت کننده ، ملین و خنک کننده نیز می باشد.

 

2.  توت فرنگی از تصلب شرائین جلوگیری می نماید.

 

3.  توت فرنگی اشتها آور است و ادرار را زیاد می کند.

 

4.  دم کرده برگ توت فرنگی در زیاد کردن ادرار و شیر بانوان مفید است.

 

5.   دم کرده برگ توت فرنگی یا میوه توت فرنگی می تواند نقرس و سنگ های مثانهرا معالجه کند.

 

6.   املاح معدنی موجود در توت فرنگی خاصیت مسهلی به آن بخشیده است، زیرا این املاح عضلات روده را به انبساط و انقباض وادار می کند و به همین جهت توت فرنگی برایدرمان یبوست مؤثر است.

 

7.  اگر توت فرنگی را له کنید و در آب بریزید، نوشابه ای به دست می آید که برای درمان تب هایی که با بیماریهای التهابی همراه می باشد، بسیار مفید است.

 

8.   توت فرنگی به علت داشتن آهن و ویتامین C در خونسازی بدن مؤثر است.

 

9.  توت فرنگی به علت دارابودن مقادیر کافی کلسیم و فسفر ، در رشد و نمو کودکان و نوجوانان ، استحکام دندان ها و ترمیم شکستگی استخوان ها بسیار مؤثر است.

 

10.  توت ‌فرنگی حاوی موادی چون فسفر، کلسیم، منیزم، پتاسیم و مقداری آهن و هیدرات 2 کربن بوده و در بدن تولید انرژی کرده و خستگی را برطرف می‌کند.

 

11. توت فرنگی به دلیل داشتن ویتامین C ، در درمان بیماری لثه مؤثر بوده و به هضم غذا کمک زیادی می‌کند.

 

12.  دانشجویان و افرادی که تمرینات فکری می‌کنند، بهتر است حتما توت فرنگی میل کنند چرا که خوردن این میوه باعث تامین فسفر مورد نیاز مغزشان میشود.

 

13.  همچنین، توت فرنگی به علت داشتن ویتامین B در کاهش و رفع ترس ، عصبانیت ، خمودی ، اضطراب ، هیجان و سستی مؤثرست.

 

14.  توت فرنگی نقش مهمی در خونسازی بدن دارد و از خاصیت ضدعفونی کننده‌ای برخوردارست. علاوه بر اینها خوردن توت فرنگی باعث پاک شدن خون از مواد مضر و زاید مثل اوره، اسیداوریک و چربی می‌شود و نیز درمان کننده نقرس است.

 

15. ویتامین A موجود در توت باعث رشد ناخن‌ها و تقویت چشم می‌شود.

 

  مصرف روزانه 5 واحد میوه و سبزی، احتمال ابتلاء به سرطان را کاهش می دهد. مطالعات جدید نشان می دهد مصرف روزانه 9 یا 10 واحد میوه و سبزی به همراه 3 واحد لبنیات کم چرب، در کاهش فشار خون بالا بسیار مؤثر است.

 


پیام رهبر به همایش بین‌المللی مبارزه جهانی با تروریسم

 

پیام رهبر به همایش بین‌المللی مبارزه جهانی با تروریسم

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت آغاز به کار همایش مبارزه جهانی با تروریسم، با اشاره به سابقه قدرت‌های سلطه‌گر در اقدامات تروریستی و حمایت از رژیم تروریستی صهیونیست و سیاهه بلند بالای آنها در پشتیبانی مالی و تبلیغاتی از تروریست‌های سازمان‌یافته و در عین حال ادعای مبارزه با تروریسم، تاکید کردند: یکی از کارهای اساسی نشست کنونی، تعریف روشن و دقیق از تروریسم است و جمهوری اسلامی ایران مبارزه با این پدیده شیطانی را تکلیفی تخلّف‌ناپذیر برای خود می‌داند و تلاش در راه این مبارزه بزرگ را با قدرت ادامه خواهد داد.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به همایش مبارزه جهانی با تروریسم، که در افتتاحیه این مراسم توسط
دکتر علی‌اکبر ولایتی قرائت شد، به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

میهمانان گرامی، حضار محترم! از شما که برای بررسی یکی از پدیده‌های مصیبت‌بار کنونی بشر یعنی تروریسم گرد آمده‌اید تشکر می‌کنم و به شما خوش‌آمد می‌گویم. این بررسی‌ها که بی‌شک باید ادامه یافته و به عزمی آگاهانه و تلاشی صادقانه در جامعه‌ی جهانی منتهی شود، خواهد توانست گامی اساسی در مهار تروریسم و نجات بشر از این پدیده‌ی دردناک باشد انشاءالله. ما با اعتماد به هدایت و کمک الهی، امیدوارانه این کار  را پی می‌گیریم و با همراهی همه‌ی دلسوزان صادق و احساس‌کنندگان مسئولیت به پیش خواهیم رفت.
تروریسم پدیده‌ای تازه و محصول دوران‌های اخیر نیست، ولی پیدایش سلاح‌های هولناک و آسان‌شدن کشتارهای جمعی و فاجعه‌بار، این پدیده‌ی زشت را صدها برابر مهیب‌تر و خطرناک‌تر کرده است.
نکته‌ی مهم و تکان‌دهنده‌ی دیگر، محاسبات شیطانی قدرت‌های مسلّطی است که بهره‌برداری از تروریسم را به مثابه‌ی ابزاری برای رسیدن به هدف‌های نامشروع، وارد چرخه‌ی سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌های خود کرده‌اند.
حافظه‌ی تاریخی ملت‌های منطقه‌ی ما هرگز فراموش نخواهد کرد که دولت‌های استعمارگر چگونه برای غصب فلسطین و فراری دادن ملت مظلوم آن از خانه و کاشانه‌ی خود، گروه‌های تروریستی جرّاری مانند آژانس بین‌المللی صهیونیزم و بیش از ده گروه مشابه دیگر را سازماندهی کردند و فاجعه‌ی دیریاسین و نظائر آن را پدید آوردند.
رژیم صهیونیستی از آغاز پیدایش خود تا امروز نیز علناً به رفتارهای تروریستی در درون و بیرون فلسطین ادامه داده و بیشرمانه آنها را اعلام هم کرده است. سردمداران قبلی و کنونی رژیم صهیونیستی، آشکارا به تاریخ تروریستیِ خود و حتی در مواردی به شرکت خود در عملیات ترور، افتخار می‌کنند.
نمونه‌ی دیگر، رژیم ایالات متحده‌ی امریکا است که در چند دهه‌ی اخیر، سیاهه‌ی بالابلندی از رفتارهای تروریستی و نیز پشتیبانی مالی و تسلیحاتی از تروریست‌های سازمان‌یافته در کشورهای این منطقه، پدید آورده است. حملات مرگبار هواپیماهای بدون سرنشین به خانوارهای بی‌دفاع در روستاها و مناطق محروم در افغانستان و پاکستان که بارها جشن عروسی آنها را به عزا مبدّل کرده است، جنایات بلک واتر در عراق و کشتار شهروندان و نخبگان عراقی، کمک به گروه‌های بمب‌گذار در ایران و عراق و پاکستان، ترور دانشمندان هسته‌ای در ایران با همکاری موساد، سرنگون کردن هواپیمای مسافری ایران در خلیج فارس و کشتن حدود سیصد کودک و مرد و زن مسافر .. گوشه‌هایی از این سیاهه‌ی ننگین و فراموش‌نشدنی است.
امریکا و انگلیس و برخی دولت‌های غربی دیگر، با پرونده‌ی سیاه و محکوم‌کننده‌ی خود در رفتارهای تروریستی، داعیه‌ی مبارزه با تروریسم را نیز به ادعاهای گزاف خود افزوده‌اند. تروریست‌هایی که در دهه‌ی 1360 هزاران نفر را بی‌رحمانه به خاک و خون کشیدند و از جمله در یک حادثه 72 نفر از نخبگان علمی و سیاسی و مسئولان بلند‌پایه‌ی کشور، و در حادثه‌ای دیگر، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر کشورمان را به شهادت رساندند، اکنون در حمایت دولت‌ها و دولتمردان اروپایی و زیر حمایت آنان زندگی می‌کنند.
با چنین رفتارهایی، ادعای مبارزه با تروریسم، بسی وقاحت‌آمیز است.
امریکا و دولت‌های اروپایی دنباله‌رو آن، در همین حال، گروه‌های مبارز فلسطینی را که به مبارزه‌‌ای مظلومانه برای نجات سرزمین خود مشغولند، تروریست می‌نامند. این تعریف اغواگر از تروریسم، یکی از پایه‌های اصلیِ مشکل تروریسم در جهان کنونی است.
در نظر سردمداران نظام سلطه، تروریسم عبارت است از هرآنچه منافع نامشروع آنان را تهدید کند. آنان مبارزانی را که از حق مشروع خود در مقابله با اشغالگر و مداخله‌گر استفاده می‌کنند، تروریست می‌دانند ولی هسته‌های خبیث و مزدور خود را که بلای جان و امنیت مردم بی‌گناه‌اند، تروریست نمی‌شناسند.
یکی از کارهای اساسی نشست کنونی شما می‌تواند تعریف روشن و دقیق از تروریسم باشد.
ما با تکیه بر تعالیم اسلام که کرامت انسانی یکی از سرلوحه‌های آن است و کشتن یک انسان بی‌گناه در آن به مثابه‌ی قتل همه‌ی انسان‌ها به شمار می‌رود، و به عنوان ملتی که در سه دهه‌ی گذشته متحمل خسارت‌های سنگین از تروریسم خشن شده است، مبارزه با این پدیده شیطانی را تکلیفی تخلف‌ناپذیر برای خود می‌دانیم و تلاش در راه این مبارزه‌ی بزرگ را با قدرت ادامه خواهیم داد بحول الله و قوته.

والسلام علیکم و علی عبادالله العالمین
سیدعلی خامنه‌ای
3/تیرماه/1390

 

 


بازدید فرمانده کل قوا از قرارگاه مقدم

بازدید فرمانده کل قوا از قرارگاه مقدم نیروی دریایی ارتش ناوگان جنوب

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا صبح یکشنبه با حضور در قرارگاه مقدم نیروی دریایی ارتش – ناوگان جنوب، از نزدیک در جریان فعالیت‌ها و اقدامات یگان‌های دریایی ارتش در خلیج فارس و دریای عمان و آب‌های آزاد قرار گرفتند.
به هنگام حضور رهبر انقلاب اسلامی در مرکز کنترل فرماندهی ناوگان جنوب، فرماندهان منطقه دوم ولایت و منطقه سوم کُنارک در ارتباط مستقیم تصویری، وضعیت مناطق عملیاتی خود را تشریح کردند.
فرمانده کل قوا نیز از زحمات و تلاش‌های فرماندهان و نیروهای این مناطق، تشکر و قدردانی کردند.
در ادامه بازدید حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از قرارگاه مقدم نیروی دریایی ارتش – ناوگان جنوب، چگونگی استقرار یگان‌های دریایی ارتش در خلیج فارس و دریای عمان و حوزه عملیاتی آنها و نحوه آرایش یگان‌های دریایی فرامنطقه‌ای بیان شد.
عملیات یگان‌های ویژه نیروی دریایی ارتش در آب‌های آزاد و حفاظت از کشتی‌های تجاری و نفتکش‌ها در مقابله با دزدان دریایی، بخش دیگری از توضیحات فرماندهان در مرکز کنترل فرماندهی ناوگان جنوب بود.
فرمانده کل قوا همچنین با حضور در مرکز ارتباطات قرارگاه مقدم، در پیامی رادیویی به ناو جماران، از زحمات فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی ارتش در طراحی و ساخت ناو جماران تشکر کردند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس در جمع فرماندهان ارشد نیروهای مسلحِ مستقر در منطقه با اشاره به ظرفیت‌ها و عرصه‌های فراوان موجود برای پیشرفت بیشتر نیروهای دریایی تأکید کردند: گسترش حوزه تحرک و حضور نیروی دریایی در آب‌های آزاد و تأمین زیرساخت‌های این حضور، زمینه‌ساز تبدیل شدن نیروی دریایی به یک نیروی راهبردی حقیقی است.
ایشان با اشاره به تأثیرات جهانی و پیام‌های عزت‌آفرین و اقتدار‌بخش حضور نیروی دریایی در باب‌المَندَب، خلیج عدن، دریای سرخ و کانال سوئز افزودند: این حضورها دشمن را به شدت دستپاچه و هراسناک کرد زیرا حضور مقتدرانه یگان‌های دریایی جمهوری اسلامی ایران در آب‌های آزاد برای ملت‌ها الهام‌بخش و امیدآفرین است.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران اهل تجاوز نیست ولی اهل حضور در آب‌های آزاد است زیرا آب‌های آزاد دنیا متعلق به همه و بستری برای انتقال فرهنگ است.
فرمانده کل قوا افزودند: نیروی دریایی با چنین مختصات راهبردی، برای سیاست، عزت ملی و استقلال کشور نقش‌آفرین خواهد بود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیروهای دریایی ارتش و سپاه را مکمل یکدیگر خواندند و خاطرنشان کردند: دو نیروی دریایی دارای ابتکارات و نوآوری‌های خوبی هستند که می‌توانند تجربیات خود را به یکدیگر منتقل کنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بار دیگر بر لزوم همکاری دستگاه‌ها و سازمان‌های اجرایی با نیروهای مسلح برای برطرف کردن نیازهای پشتیبانی نیروها و خانواده‌های آنان تأکید کردند.
در ابتدای این دیدار امیرسرلشگر صالحی فرمانده کل ارتش ضمن خیرمقدم، حضور نیروی دریایی ارتش در آب‌های آزاد و گسترش حوزه مأموریت خود را دستاوردی بزرگ دانست.
سردار سرلشگر جعفری فرمانده کل سپاه نیز در سخنانی با اشاره به انتقال ستاد نیروی دریایی سپاه به بندرعباس در مدت زمان کوتاه، گفت: نیروی دریایی سپاه با افزایش توانمندی‌های دریایی، موشکی و هوایی، امکان کنترل و نظارت خود را در خلیج فارس گسترش و تعمیق داده است.
همچنین امیر دریادار سیاری فرمانده نیروی دریایی ارتش در گزارشی از اقدامات این نیرو گفت: تغییر و گسترش مأموریت‌ها تا مدار 10 درجه، توسعه منطقه سوم دریایی کُنارک، افزایش و ارتقاء پایگاه‌های دریایی، اعزام ناوگروه‌ها به آب‌های آزاد، نوسازی تجهیزات، ارتقاء سامانه‌های موشکی، و ارتقاء توانمندی‌های ارتباطی، جنگ الکترونیک و سایبری از جمله تلاش‌های انجام گرفته است.
سردار سرتیپ فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه نیز در گزارشی از فعالیت‌های این نیرو گفت: برگزاری دوره‌های مختلف بصیرت برای کارکنان و خانواده‌های آنان، افزایش آمادگی‌های عملیاتی، استقرار یگان‌های ویژه در برخی جزایر و مناطق حساس، افزایش سامانه‌های راداری، ارتقاء توان موشکی، و افزایش گشت‌های دریایی و هوایی از جمله اقدامات نیروی دریایی سپاه است.